پارت ۲۰(آخر)

(۵ ماه بعد)

رفتنم به دکتر .. خیلی فایده داشت .. بلاخره دارم درست میشم ..
زندگیم با ا.ت داره .. خیلی خوب پیش می‌ره .. همون‌جوری که دکتر گفته .. دارم خوب میشم ..
زندگیم خیلی تغییر کرده ...
آدمِ خوبی شدم ‌‌.. خانواده ی خودم و تشکیل دادم .. ولی ..
هنوزم مافیا بودنم مشکل بود .. اینکه رقیبای زیادی دارم .. ممکنه بخوان برای سرِ ا.ت بیارن .. البته من همیشه ازش محافظت میکنم ...
بهتره زیاد به این چیزا فکر نکنم ..
و دنبال این باشم که چه هدیه ی مناسب تره ...
امروز تولد ۱۵ سالگی ا.ت بود ..
ولی خودش یادش رفته بود .. به احتمال زیاد هم الان مدرسه اس.. پس وقت زیاد دارم ..
همه چی آماده بود .. فقط باید ببینم چه هدیه ی مناسبه ..
بعد از ۱ ساعت فکر بلاخره فهمیدم ..
باید براش چی بیارم .. و..

(ویو ا.ت)

آه .. این معلم ریاضی خیلی رو‌اعصاب بود .. هی میگه غلطِ .. خب مگه من پرفسورم که بلد باشم .. خودشم که درس نمیده .. بعد انتظار داره من حل کنم ..
مرتیکه ی ..... استغفرالله.. نباید فحش بدم .. کی تموم میشه این کلاس خدااااا ....
بعد از کلی انتظار بلاخره زنگ خورد .. هورااا .. میتونم از این جهنم خلاص بشم ..
کیفم و برداشتم و از کلاس بیرون زدم ...
ماشین مثل همیشه دم در بود ..
سوار شدم که.. به سمت خونه حرکت کرد ...
بعد از چند دقیقه رسیدیم .. از ماشین پیاده شدم و در خونه رو باز کردم ...
چراغا خاموش بود ..
رفتی دکمه رو زدم ..
-:تولدت مبارککک
چی .. مگه امروز تولدم بود
+:امروز تولدمه (ذوق )
-:اره فندق
+: وایییی ممنون .. به قشنگ شده
-:نمی‌خوای بهم پاداش بدی
+:معلومه که میدم
دستش و گرفتم و بو..سیدم
+:ممنونم اجوشی
-:تا دیشب که دد..ی بودم
+:عهههههه الان اجوشی هستی .. شب یه چیز دیگه
-:جونننن .....
+:خب
-: میدونم میخوای چی بگی .. بفرما اینم هدیه ..
جعبه ی رو داد دستم .. بازش کردم که توش..
+:این ...
دست بندی با طرح گل بود .. پایینش هم اسمم و نوشته بود ...
-:چیه .. خوشت نیومد
+:خیلی عالیههه .. عاشقش شدم
-:واقعا
+:اره ...
نگاهم و ازش گرفتم ‌‌.‌.. که یهو دستم و کشید و ..... بغلم کرد
-: عاشقتم
+:ولی من بیشتر
-:چون تولدته باشه .. اینبار و میزارم بیشتر دوسم داشته باشی
+:دیوونه
-:دیوونه ی توعم


پایان